Eshgh e parzadeh

الهــــــــــــی گاهـــــــــــــی نگاهـــــــــــــی

Eshgh e parzadeh

الهــــــــــــی گاهـــــــــــــی نگاهـــــــــــــی

رویا (شــــعر از خودم)

  شب و یاد تو و سکوت خلوت

  دل و اشک غم و دوری مقصد

  هوایت در خیالم کرده پرواز

  دلم تنگ است و سرخوش میزنم ساز

  شب و روز ازفراغت میگریزم

  که باخود و خیالت در ستیزم

  غمی جز دوریت هرگز ندارم

  دو چشمم را به امید وصالت میگشایم

  برایت این دلم را میکنم فرش

  قدم نه برسرم ای تحفه ی عرش

  فدایت میکنم جان و سر و دست

  نگاهی کن به من ای بلبل مست

  میکنم چون کودکان امشب بهانه

  میشوم در کوی تو هردم روانه  

به چه می اندیشی (شــــعر از خودم)

به چه می اندیشی...؟


به بهاری که شده فصل خزان ؟

یا به رودی که شده خشک از آب ؟

به چه می اندیشی... ؟

به خدایی که در این نزدیکیست ؟

یا خدایی که دگر نزدیک نیست ؟


به چه می اندیشی... ؟


به قناری که رود سوی دیار ؟

یا به آن زاغک بی پر و بال ؟

به چه می اندیشی... ؟


به چه می اندیشی تو که در آن سبد خاطره ها

جز غم و دوری و اشک و غم هجران و عزا

در دلت آب نجنبید زجا

به چه می اندیشی... ؟

به جوانی که ندارد ز جهان یک سر سوزن مالی


یا جوانی که جهانی بدهندش جانی ؟


به چه می اندیشی... ؟

تو در این تاریکی به چه می اندیشی ؟

تو در این وانفسا به چه می خندیدی ؟

خنده ی غم زده ی تلخ چه خفت بار است

گربه ی موش نیافته چه بد اوقات است

به چه می اندیشی... ؟

تو از آنی که بر آنی

تو جهانی دگرانی

نتوانی که خزانی برهانی

تو توانی که بمانی که بر آنی

تو دگر روح و روانی

تو از آن عطر دل انگیز بهاری

تو از این عشق چه دانی ؟

نتوانی که از این عشق جدایی

به چه می اندیشی... ؟

به این شاعر که از دیوانگان است ؟

به شعرش که چنین دیوانه وار است ؟

او که عشقش فقط از وقت وصال است

او که رویا بُود دار و ندارش

به چه می اندیشی... ؟

در تکاپوی خیالت چه کسی میبینی ؟

من در آن دور نگار دختری میبینم

اسم او رویا

رسم او یکتا

قصد او فردا 

ترانه (شــــعر از خودم)

دل مارو هرکی اومده دزدیده

بیچاره این دل ما خیلی وقته گیره

توبرو از دل من،دیگه جایی نداره

برو از این خونه که بی تو ویرونه

روزی که تورو دیدم با چشام پسندیدم

لعنت خدا به من دیگه از تورنجیدم

توکه از من سیری دیگرونو دیدی

صدامو نشنیدی باهاشون خندیدی

دفتر خاطرمو روزی صد بار میبینم

تورو یادم میارم چشامو تر میکنم

اما نه چه فایده توکه بامن نیستی

حالا تو تنهاشدی دیگه یارم نیستی

اسمتو خط میزنم ازتوی خاطره هام

عکساتو آتیش زدم من اونارو نمیخوام

حالا چشمات خیسه اشکاتم لبریزه

اما من خندونم با تو نمیمونم

روزگار بی وفا آخر قصه ی ما

تورو از یادم برد یکی رو جات آورد

اون روزا رو یادته که بهت گفته بودم

تا ابد پات میمونم برات آواز میخونم؟

من هنوزم همونم برات آواز میخونم

عشق من کجایی تو دارم از تو میخونم

عزیزم کجایی تو؟جون من فدای تو

بیا اشکامو ببین کور شدم بجون تو

جنگل عشق منو اومدی آتیش زدی

شاخه ی خشکیده ی باغتو نمیشکونم

چرا بازم میخونم؟خودمم نمیدونم

این کارا چیه خدا؟چرابازم دیوونم؟

کسی چیزی ندونست از منو قصه ی من

با تو بودن آرزومه خدایا به کی بگم؟

همش از غم میخونم دیگه چاره ندارم

خدایا چیکار کنم دیگه بش فکر نکنم؟

ای دل ساده ی من کوله بارتو ببند

برو از این دنیا که پره از...

خداحافظ ای یار،خداحافظ دنیا

خداحافظ فردا،خداحافظ... 

طنز (شــــعر از خودم)

در یاد تو میمانی ام

 

با یاد تو میخوابی ام

 

ای دینم و ایمانی ام

 

در فکر تو بیداری ام

 

ای همه ی زندگی ام

 

دور از تو من بیتابی ام

 

وقتی میگی کیه کیه!؟

 

دلم میخواد بخندی ام

 

راستی سلام چطوری ام؟

 

وای نگو که یطوری ام

 

میخوام بهت بزنگی ام

 

یکم برات بحرفی ام

 

اما پیام میدهی ام

 

چرا که شارژ نداری ام!!!

 

باور نکن خسیسی ام

 

بخدا ایرانسلی ام

 

یه نقاشی کشیدی ام

 

به مستشار فروختی ام

 

یه چیز بگم بخندی ام

 

پدر سوخته میخندی ام؟؟ 

بغض (شــــعر از خودم)

شبای با تو بودن،شبای عشق و لذت

 

روزای بی تو بودن،روزای بغض و نفرت

 

لحظه ی باهم بودن،تو کوچه های خلوت

 

عطر نفسهای تو؛تو کوچه های غربت

 

لاله های واژگون،سرخی دشتهای خون

 

شقایقهای عاشق،مسافر دقایق

 

تو و من و تنهایی،عشق و شب و رهایی

 

پر زرد قناری، لطافت لالایی

 

همه خاطره هامون ،همه عشق و صفامون

 

همه مثل یه خواب بود،همش یجور سراب بود

 

تو که رفتی وفا مرد،بهار عشق و باد برد

 

خزون اومد دوباره،اطلسیا رو آب برد

 

قرارهای زنده رود،قدم زدن تو صدوق

 

چه لحظه ی بدی بود ،خنده های غم آلود

 

آبٍ انارٍ دونه، معجونای نمونه

 

چه خاطراتی داشتیم ،اینا یادت میمونه؟

 

بازی ساعت شنی،شعر غم مولوی

 

عکسای بچه بازی،خنده های نانازی

 

خاطره ها فنا شد،زمونه بی وفاشد

 

باید برم نمونم، سخته برات میدونم

 

شعر غمه تو خونم، خداحافظ میخونم.....